مدتهاست به این موضوع فکر میکنم که احتمالن بیشعورترین فردی که روی زمین زندگی میکرده –البته بعد از خودم- اولین نفری بوده که به ذهنش رسیده است میشود برای زمان هم واحد در نظر گرفت. همان اولین احمقی که زمان را مطلق در نظر گرفت!
به این فکر میکنم که یعنی مخترع ساعت، پس از این اختراع ارزشمندش، برایش پیش نیامده که مدتها به ساعت نگاه کند و مثل همین حالا ساعت از یازده و بیست و سه دقیقه تکان نخورد که نخورد؟!
یعنی نشده بوده که چشم به هم بزند و ببیند دو ساعت و نیم است مشغول دیدن فیلم است و او هیچ گذرِ زمانی احساس نکرده؟! یعنی هیچ شادی و غمی در زندگیش نداشته؟ زمان همیشه برایش به همان سرعت پاندول ساعت میگذشته؟!
دیدید بعضی مواقع هست پیر میشوی تا یک مسابقه فوتبال تمام شود، یک بازی دیگر را هنوز گرم نشده داور سوت پایان را میزند؟! بعضی مواقع جانت به لبت میرسد تا آن چراغ سر چهار راه سبز شود؛ روزهایی هم هست که اصلن نمیفهمی کی قرمز بود و کی سبز شد! خواندن یک کتاب چند ساعتی بیشتر طول نمیکشد، کتابهایی هم هستند که خواندن فقط مقدمهشان به اندازه یک عمر زمان میبرد!
اصلن چرا راه دور میرویم؟! تایپ کردن یک مطلب که میخواهی در وبلاگ بگذاری! باور کنید پستهایی بودهاند که تایپ کردنشان بیش از دو ساعت برایم طول کشیده! آن هم منی که ملت به خاطر سرعت تایپم چیزهایشان را میدهند من تایپ کننم!!
به این فکر میکنم که هفتهها از آخرین امتحانی که دادم میگذرد اما سررسیدم میگوید فقط 8 روز گذشته! مگر میشود؟! 8 روز برای این همه فیلمی که دیدم، این همه کتابی که خواندم، این همه جاهایی که رفتم، این همه کارهایی که کردم، از همه اینها بیشتر؛ این همه فکرهایی که کردم خیلی کم است! خیلی!
به این فکر میکنم که روزها از زمان انتخاب واحدم میگذرد، اما آن ساعتی که آن گوشه اتاق آویزان است میگوید پنج شش ساعت بیشتر نمیگذرد!
شده ساعت 6 بروم سلف، شام بخورم، ساعت 6:10 برگشته باشم اتاق؛ هفته بعد، همان شام، با همان افراد قبلی، سر همان میز، شام خوردمان به گواهِ ساعت 45 دقیقه طول کشیده باشد!
اگر زمان را همیشه و برای همه میشد یکسان اندازهگیری کرد که یک نفر در 40 سالگی اوج شادابیاش نبود در حالی که یک 40 ساله دیگر همهی موهایش سفید شده!
خلاصه اینکه میخواهم بگویم زمان را میفهمم، گذرش را احساس میکنم، شاید بیشتر از همه. اما تعریف کردن زمان با ثانیه و دقیقه وروز و ماه بیش از حد بیرحمانه و احمقانهست! ساعت واقعن معیار مزخرفیست برای اندازهگیری زمان!
شاید هم من فقط یک دیوانهام و این چیزها را برای عاقلان درست کردهاند! شاید همان کاشف ثانیه عاقلترین انسان روی زمین بوده!
1-چرا خاکسنری؟
پاسخحذف2-یکی از چیزهایی که نمی فهمم زمانه.تو چه جوری زمانو می فهمی؟ به من هم بگو!
1- پس چه رنگی؟!
پاسخحذف2- خب این که مشکلی نیست! تو مگه چیزی هم میفهمی؟!!!
...
پاسخحذفچرا اصلا باید به سمت مثبت محور زمان حرکت کنیم؟ برخلاف محور مکان که میشه در خلاف جهتش هم حرکت کرد. همین یه مورد اگه حل میشد، من دیگه هیچ مشکلی نداشتم!
پاسخحذفحالا دیوانهگی یا هر چی، من هم با اینجور اندازهگیری زمان مشکل دارم. شاید زمان یک کمیت برداریست حتا!!
پاسخحذفبه رامین: ممنون که میخونی!!!
پاسخحذفبه خردمند: در میان اهل خرد هم دیوانه زیاد داریم! نگران نباش!
به مسعود: شاید هم اصلا کمیت نیست! صرفا یک کیفیت است!